موضوعات
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان ♥♥♥♥عکس جدیدترین و زیبا ترین عکسهای 2013♥♥♥♥ به روزترین های اینترنت
دختر جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمیداشت، آن پسر هم همین کار را میکرد. اینکار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمیخواست واکنشی نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد : حالا ببینم این پسر بیادب چکار خواهد کرد؟ پسرک آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش دیگرش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی میخواست! دختر جوان حسابی عصبانی شده بود. خیلی شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن پسر بیسکوئیتهایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد...
![]() نظرات شما عزیزان: 10 / 6 / 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ♥♥♥♥Reza♥♥♥♥
![]() ![]() |